بازی های اندروید

داستانک

داستانک
بهترین و زیبا ترین داستانک ها
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بلک استوریز و آدرس blackstorys.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






انسان‌ها به شيوه هنديان بر سطح زمين راه مى‌روند. با يک سبد در جلو و يک سبد در پشت. در سبد جلو, صفات نيک خود را مى‌گذاريم. در سبد پشتي, عيب‌هاى خود را نگه مى‌داريم. به همين دليل در طول زندگى چشمانمان فقط صفات نيک خودمان را مى‌بيند و عيوب همسفرى که جلوى ما حرکت مى‌کند. بدين گونه است که درباره خود بهتر از او داورى مى‌کنيم، غافل از آن که نفر پشت سرى ما هم به همين شيوه درباره ما مى‌انديشد.

پائولو کوئيلو
 
 

 






بازی های اندروید


برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 22:43 ] [ امیرحسین کریمی ]

هربيت بيچر استوو:
تلخ ترين و غم انگيزترين اشک هايي که بر سر مزار ها ريخته مي شود به خاطر حرف هايي نگفته و کارهاي انجام نشده است.



بازی های اندروید


برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 6:49 ] [ امیرحسین کریمی ]


 
Bill Gates

If you born poor, it's not your mistake. But if you die poor it's your mistake.

بيل گيتس:

اگر فقير به دنيا آمده‌ايد، اين اشتباه شما نيست اما اگر فقير بميريد، اين اشتباه شما است.





Swami Vivekananda

In a day, when you don't come across any problems, you can be sure that you are traveling in a wrong path.

سوآمي ويوکاناندن

در يک روز، اگر شما با هيچ مشکلي مواجه نمي‌شويد، مي توانيد مطمئن باشيد که در مسير اشتباه حرکت مي‌کنيد.





William Shakespeare

Three sentences for getting SUCCESS:

a) Know more than other.

b) Work more than other.

c) Expect less than other

ويليام شکسپير

سه جمله براي کسب موفقيت:

الف) بيشتر از ديگران بدانيد.

ب) بيشتر از ديگران کار کنيد.

ج) کمتر انتظار داشته باشيد.





Alien Strike

Don't compare yourself with anyone in this world. If you do so, you are insulting yourself.



آلن استرايک

در اين دنيا، خود را با کسي مقايسه نکنيد، در اين صورت به خودتان توهين کرده‌ايد.





Bonnie Blair

Winning doesn't always mean being first, winning means you're doing better than you've done before.

بوني بلر

برنده شدن هميشه به معني اولين بودن نيست. برنده شدن به معني انجام کار، بهتر از دفعات قبل است.





Thomas Edison

I will not say I failed 1000 times, I will say that I discovered there are 1000 ways that can cause failure.

توماس اديسون

من نمي‌گويم که 1000 بار شکست خورده‌ام. من مي‌گويم فهميده‌ام 1000 راه وجود دارد که مي‌تواند باعث شکست شود.





Leo Tolstoy

Everyone thinks of changing the world, but no one thinks of changing himself.

لئو تولستوي

هر کس به فکر تغيير جهان است. اما هيچ کس به فکر تغيير خويش نيست.





Abraham Lincoln

Believing everybody is dangerous; believing nobody is very dangerous.

آبراهام لينکلن

همه را باور کردن، خطرناک است. اما هيچکس را باور نکردن، خيلي خطرناک است.





Einstein

If someone feels that they had never made a mistake in their life, then it means they had never tried a new thing in their life.

انشتين

اگر کسي احساس کند که در زندگيش هيچ اشتباهي را نکرده است، به اين معني است که هيچ تلاشي در زندگي خود نکرده.





Charles

Never break four things in your life: Trust, Promise, Relation & Heart. Because when they break they don't make noise but pains a lot.

چارلز

در زندگي خود هيچوقت چهار چيز را نشکنيد.

اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائي ندازد ولي دردناک است.





Mother Teresa

If you start judging people you will be having no time to love them.

مادر ترزا

اگر شروع به قضاوت مردم کنيد، وقتي براي دوست داشتن آنها نخواهيد داشت.
 








 

بازی های اندروید


برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 6:49 ] [ امیرحسین کریمی ]

زندگي شما مي‌تواند به زيبايي روياهايتان باشد   چهارشنبه ?? بهمن ????       
 
زندگي شما مي‌تواند به زيبايي روياهايتان باشد. فقط بايد باور داشته باشيد که مي‌توانيد کارهاي ساده‌اي انجام دهيد. در زير ليستي از کارهايي که مي‌توانيد براي داشتن زندگي شادتر انجام دهيد، آورده شده است. هر روز آنها را به کار بگيريد و از زندگي خود در اين سال لذت ببريد. سلامتي: 1- آب فراوان بنوشيد. 2- مثل يک پادشاه صبحانه بخوريد، مثل يک شاهزاده ناهار و مثل يک گدا شام بخوريد.. 3- بيشتر از سبزيجات استفاده کنيد تا غذاهاي فراوري شده. 4- بااين 3 تا E زندگي کنيد: Energy (انرژي) Enthusiasm(شورواشتياق) Empathy(دلسوزي و همدلي) 5- از ورزش کمک بگيريد. 6- بيشتر به ياد خدا باشيد . 7- بيشتر از سال گذشته کتاب بخوانيد. 8- روزانه 20 دقيقه سکوت کنيد و به تفکر بپردازيد. 9- 7 ساعت بخوابيد. 10- هر روز 10 تا 30 دقيقه پياده‌روي کنيد و در حين پياده‌روي، لبخند بزنيد. شخصيت: 11- زندگي خود را با هيچ کسي مقايسه نکنيد: شما نمي‌دانيد که بين آنها چه مي‌گذرد. 12- افکار منفي نداشته باشيد، در عوض انرژي خود را صرف امور مثبت کنيد. 13- بيش از حد توان خود کاري انجام ندهيد. 14- خيلي خود را جدي نگيريد. 15- انرژي خود را صرف فضولي در امور ديگران نکنيد. 16- وقتي بيدار هستيد بيشتر اهداف خود را مجسم کنيد. 17- حسادت يعني اتلاف وقت، شما هر چه را که بايد داشته باشيد، داريد. 18- گذشته را فراموش کنيد.. اشتباهات گذشته شريک زندگي خود را به يادش نياوريد. اين کار آرامش زمان حال شما را از بين مي‌برد. 19- زندگي کوتاه‌تر از اين است که از ديگران متنفر باشيد. نسبت به ديگران تنفر نداشته باشيد. 20- با گذشته خود رفيق باشيد تا زمان حال خود را خراب نکنيد... 21- هيچ کس مسئول خوشحال کردن شما نيست، مگر خود شما. 22- بدانيد که زندگي مدرسه‌اي مي‌ماند که بايد در آن چيزهايي بياموزيد. مشکلات قسمتي از برنامه درسي هستند و به مانند کلاس جبر مي‌باشند. 23- بيشتر بخنديد و لبخند بزنيد. 24- مجبور نيستيد که در هر بحثي برنده شويد. زماني هم مخالفت وجود دارد. جامعه: 25- گهگاهي به خانواده و اقوام خود، مخصوصا پدر و مادر زنگ يا سري بزنيد. 26- هر روز يک چيز خوب به ديگران ببخشيد. 27- خطاي هر کسي را به خاطر هر چيزي ببخشيد. 28- زماني را با افراد بالاي 70 سال و زير 6 سال بگذرانيد. 29- سعي کنيد حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنيد. 30- اينکه ديگران راجع به شما چه فکري مي‌کنند، به شما مربوط نيست. 31- زمان بيماري، شغل شما به کمک شما نمي‌آيد، بلکه دوستان شما به شما مدد مي‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشيد. زندگي: 32- کارهاي مثبت انجام دهيد. 33- از هر چيز غير مفيد، زشت يا ناخوشي دوري بجوييد. 34- محبت درمان‌گر هر چيزي است. 35- هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذرا است. 36- مهم نيست که چه احساسي داريد، بايد به پا خيزيد، تميزترين لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پيدا کنيد. 37- مطمئن باشيد که بهترين هم مي‌آيد. 38- همين که صبح از خواب بيدار مي‌شويد، بايد از خدايتان شاكر باشيد. 39- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراين خوشحال باشيد. آخرين اما نه کم‌اهميت‌ترين: 40- لطفا اين موارد را به هر کسي که مي شناسيد، بگوييد. کمک کنيد تا پيامهاي مثبت هميشه در جهان جاري باشد و بازتاب آنرا در زندگيتان ببينيد



 
 
 


بازی های اندروید


برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 6:48 ] [ امیرحسین کریمی ]

زهد (تقوا) آن نيست که تو صاحب چيزي نشوي
                                      زهد (تقوا) آن است که چيزي  صاحب تو نشود






بازی های اندروید


برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 6:46 ] [ امیرحسین کریمی ]

داستاني است درمورد اولين ديدار "امت فاكس"، نويسنده و فيلسوف معاصر، ‌از آمريكا، هنگامي كه براي نخستين بار به رستوران سلف سرويس رفت. وي كه تا آن زمان هرگز به چنين رستوراني نرفته بود، در گوشه اي به انتظار نشست، با اين نيت كه از او پذيرايي شود. اما هرچه لحظات بيشتري سپري ميشد، ناشكيبايي او از اينكه ميديد پيشخدمتها كوچكترين توجهي به او ندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اينكه مشاهده ميكرد كساني كه پس از او وارد شده بودند، در مقابل بشقابهاي پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند. وي با ناراحتي به مردي كه بر سر ميز مجاور نشسته بود، نزديك شد و گفت: من حدود بيست دقيقه است كه در ايجا نشسته ام بدون آنكه كسي كوچكترين توجهي به من نشان دهد. حالا ميبينم شما كه پنج دقيقه پيش وارد شديد، با بشقابي پر از غذا در مقابل من، اينجا نشسته ايد! موضوع چيست؟ مردم اين كشور چگونه پذيرايي ميشوند؟ مرد با تعجب گفت: اينجا سلف سرويس است، سپس به قسمت انتهايي رستوران، جايي كه غذاها به مقدار فراوان چيده شده بود، اشاره كرد و ادامه داد به آنجا برويد، يك سيني برداريد هر چه ميخواهيد انتخاب كنيد، پول آنرا بپردازيد، بعد اينجا بنشينيد و آنرا ميل كنيد! امت فاكس كه قدري احساس حماقت ميكرد، دستورات مرد را پي گرفت، اما وقتي غذا را روي ميز گذاشت، ناگهان به ذهنش رسيد كه زندگي هم در حكم سلف سرويس است. همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعيتها، شاديها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد، درحالي كه اغلب ما بي حركت به صندلي خود چسبيده ايم و آنچنان محو اين هستيم كه ديگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتي شده ايم از اينكه چرا او سهم بيشتري دارد كه هرگز به ذهنمان نميرسد خيلي ساده از جاي خود برخيزيم و ببينيم چه چيزهايي فراهم است، سپس آنچه ميخواهيم برگزينيم. وقتي زندگي چيز زيادي به شما نميدهد، به دليل آنست كه شما هم چيز زيادي از او نخواسته‌ايد




بازی های اندروید


برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 22:45 ] [ امیرحسین کریمی ]


چند سال پيش، در يک روز گرم تابستان، پسر کوچکي با عجله لباسهايش را در آورد و خنده کنان داخل درياچه شيرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش مي‌کرد و از شادي کودکش لذت مي‌برد..

 مادر ناگهان تمساحي را ديد که به سوي پسرش شنا مي‌کرد. مادر وحشتزده به سمت درياچه دويد و با فريادش پسرش را صدا زد . پسرش سرش را برگرداند ولي ديگر دير شده بود.
تمساح با يک چرخش پاهاي کودک را گرفت تا زير آب بکشد، مادر از راه رسيد و از روي اسکله بازوي پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت مي‌کشيد ولي عشق مادر آنقدر زياد بود که نمي گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.کشاورزي که در حال عبور از آن حوالي بود، صداي فرياد مادر را شنيد، به طرف آنها دويد و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراري داد.
پسر را سريع به بيمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودي پيدا کند. پاهايش با آرواره هاي تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روي بازوهايش جاي زخم ناخنهاي مادرش مانده بود.
خبرنگاري که با کودک مصاحبه مي‌کرد از او خواست تا جاي زخمهايش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتي زخمها را نشان داد، سپس با غرور بازوهايش را نشان داد و گفت: «اين زخم‌ها را دوست دارم، اينها خراش‌هاي عشق مادرم هستند».


*گاهي مثل يک کودکِ قدرشناس، خراش‌هاي عشق خداوند را به خودت نشان بده. خواهي ديد چقدر دوست داشتني






بازی های اندروید


برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 22:44 ] [ امیرحسین کریمی ]

جاني ساعت ? از محل کارش خارج شد و چون نيم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصميم گرفت با همان يک دلاري که در جيب داشت ناهار ارزان قيمتي بخورد و راهي شرکت شود.
چند رستوران گران قيمت را رد کرد تا به رستوراني رسيد که روي در آن نوشته شده بود: ”ناهار همراه نوشيدني فقط يک دلار”.
جاني معطل نکرد، داخل رستوران شد و يک پرس اسپاگتي و يک نوشابه برداشت و سر ميز نشست.
گارسون برايش دو نوع سوپ، سالاد، سيب زميني سرخ کرده، نوشابه اضافه، بستني و دو نوع دسر آورد و به اعتراض جاني توجهي نکرد که گفت: ”ولي من اين غذاها رو سفارش ندادم.”


گارسون که رفت جاني شانه اي بالا انداخت و گفت: ”خودشان مي فهمند که من نخوردم!”
اما جاني موقعي فهميد که اين شيوه آن رستوران براي کلاهبرداري است که رفت جلو صندوق و متصدي رستوران پول همه غذاها رو حساب کرد و گفت ?? دلار و ?? سنت.
جاني معترض شد: ”ولي من هيچ کدوم رو نخوردم!” و مرد پاسخ داد ”ما آورديم، مي خواستين بخورين!”

جاني که خودش ختم زرنگ هاي روزگار بود، سري تکان داد و يک سکه ?? سنتي روي پيشخوان گذاشت و وقتي متصدي اعتراض کرد، گفت: ”من مشاوري هستم که بابت يک ساعت مشاوره ?? دلار مي گيرم.”
متصدي گفت: ”ولي ما که مشاوره نخواستيم!” و جاني پاسخ داد: ”من که اينجا بودم! مي خواستين مشاوره بگيرين!”
و سپس به آرامي از آنجا خارج شد.


بازی های اندروید


برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 22:43 ] [ امیرحسین کریمی ]



مي گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در
 ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از
 موقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان
 تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي
 نماينده انگلستان نشست .
 
قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده
 هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهي
 نكرد و روي همان صندلي نشست ..
 
جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر
 ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرد
 اصلاً نگاهش هم نمي کرد .
 
جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي
 نماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست .
 
کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا
 در آمد و گفت :
 
شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس
 کدام است ؟
 
نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است ..
 
اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا
 دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟
 
او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده و
 کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي
 ماست نه سرزمين آنان ...
 
سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان
 سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت.
 
با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحت
 تاثير مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان
 محکوم شد .

 


بازی های اندروید


برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:46 ] [ امیرحسین کریمی ]

دوست   چهارشنبه ?? آذر ????       
 
دوست: بازرگاني يگانه فرزند خود را به تجهيز خود به دو منبع دانش و دوست واقعي سفارش مي كرد: اما فرزند در شور جواني و دست و دلبازي سرخوش از وجود دوستان ظاهري بود. بازرگان به تمثيل به فرزند گفت، هوشيار باش كه ظرف تا از آب پراست برگيرند و چون تهي گردد بر زمين گذارند، جواني و مكنت خواهد رفت و تنها خواهي ماند. فرزند گفت: آسوده خيال باش پدر كه من بيش از 50 دوست يك دل و صميمي دارم. بازرگان تعجب كرد و گفت در طول عمر طولاني ام يك دوست و نيم بيشتر پيدا نكرده ام تو چگونه با چنين سني چنين دوستاني يافته اي؟ پس از آن پدر ، پسر را به آزمون دوستانش دعوت كرد. هر دو لاشه گوسفندي را در پارچه اي سفيد پوشانده ،و عزم آزمودن دوستان فرزند كردند. بازرگان در گوشه اي كمين كرد و پسر در تاريكي شب به در خانه يكي از دوستان صميمي خود رفت و كمك خواست تا در پناه دادن به او و دفن مقتولي كه توسط او به قتل رسيده است .ياري دهد. اما دوست صميمي نپذيرفت و در را به روي او بست. در تكرار موضوع ديگر دوستانش هم هيچ يك نه پذيرفتند و در را به روي او بستند. پس از آن آنكه راستي آزمايي دوستان فرزند انجام شد. اين بار فرزند در تاريكي شب در گوشه اي نظاره كرد و پدر به در منزل نيم دوست خود رفت و ماجراي ساختگي قتل را گفت و کمک خواست. نيم دوست وي گفت اگر بخواهي يا جسد را تحويل مي گيرم يا خودت را پناه مي دهم. مرد خداحافظي كرد و به سراغ دوست كامل خود رفت و باز هم ماجرا را تكرار كرد. دوست گفت هم خودت را پناه مي دهم هم در تدفين جسد تو را كمك مي كنم. آنگاه در خانه را گشود و مرد وارد شد وبه رسم امتنان لاشه گوسفند را به هديه تقديم كرد .ا و درس گراني به فرزند داد ،آنگاه گفت: " دوست را دانا برگزين با دانايي خود او را بيازما، پس از اطمينان از صداقت او ، او را به دل راه ده و صميمي بدان و خود نيز چنين باش" ............................................................................................................ ( به نقل از قصه هاي مرزبان نامه)
 
 


بازی های اندروید


برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:34 ] [ امیرحسین کریمی ]
صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 16 صفحه بعد
درباره وبلاگ

به وبلاگ بلک استوریز خوش آمدید...امیدوارم لحظاتی خوش را در اینجا سپری کنید...نظر یادتون نره
امکانات وب

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 43
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 47
بازدید ماه : 191
بازدید کل : 1946
تعداد مطالب : 158
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

SEO .5 onLoad and onUnload Example