داستانک بهترین و زیبا ترین داستانک ها
| ||
|
در يک شب سرد زمستاني مردي يک بغل هيزم کنار بخاري هيزومي گنده اي نشسته بود و بر سر بخاري فرياد مي کشيد: هر وقت تو به من کمي گرما دادي من چوب درونت خواهم ريخت! نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحي : داستانک ها ] [ design thems by::: DASTANAK.TK ] |