بازی های اندروید

داستانک

داستانک
بهترین و زیبا ترین داستانک ها
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بلک استوریز و آدرس blackstorys.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





كافرى ، غلامى مسلمان داشت . غلام به دین و آیین خود سخت پایبند بود و كافر، او را منعى نمى كرد . روزى سحرگاه ، غلام را گفت : طاس و اسباب حمام را برگیر تا برویم . در راه به مسجدى رسیدند. غلام گفت :اى خواجه !اجازت مى فرمایى كه به این مسجد داخل شوم و نماز بگزارم . خواجه گفت : برو؛ ولى چون نمازت را خواندى ، به سرعت باز گرد. من همین جا مى ایستم و تو را انتظار مى كشم .
نماز در مسجد پایان یافت . امام جماعت و همه نمازگزاران یك یك بیرون آمدند . اما خواجه هر چه مى گشت ، غلام خود را در میان آن ها نمى یافت . مدتى صبر كرد؛ پس بانگ زد كه اى غلام بیرون آى . گفت : نمى گذارند كه بیرون آیم . چون كار از حد گذشت . خواجه سر در مسجد كرد تا ببیند كه كیست كه غلامش را گرفته و نمى گذارد كه بیرون آید . در مسجد، جز كفشى و سایه یك كس ، چیزى ندید . از همان جا فریاد زد: آخر كیست كه نمى گذارد تو بیرون آیى . غلام با لبخند  گفت : همان كس كه تو را نمى گذارد كه به داخل آیى



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, ] [ 12:26 ] [ امیرحسین کریمی ]

درباره وبلاگ

به وبلاگ بلک استوریز خوش آمدید...امیدوارم لحظاتی خوش را در اینجا سپری کنید...نظر یادتون نره
امکانات وب

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 180
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 184
بازدید ماه : 328
بازدید کل : 2083
تعداد مطالب : 158
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

SEO .5 onLoad and onUnload Example